معنی بیماری ناهنجاری خونی

حل جدول

بیماری ناهنجاری خونی

تالاسمی


بیماری ناهنجاری گویچه‌های خونی

تالاسمی


بیماری خونی

اورمی، ترومبوسیتوپنی، تالاسمی

تالاسمی


بیماری ناهنجاری گلبولها

تالاسمی


بیماری خونی ارثی

تالاسمی، هموفیلی

هموفیلی

تالاسمی


بیماری ارثی خونی

تالاسمی


بیماری کم خونی

آنمی

آنمی، فقرالدم


نوعی بیماری خونی

هموفیلی

لغت نامه دهخدا

ناهنجاری

ناهنجاری. [هََ] (حامص مرکب) کجروی. (آنندراج). بدکرداری. انحراف از راستی. || بی راهی. بی قاعدگی. || بی مناسبتی. بی تناسبی. || کج تابی. درشتی. خشونت. گستاخی. خودرائی. سرکشی. نافرمانی. (از ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

خونی

مربوط به خون: بیماری خونی،
[مجاز] دارای دشمنی و کینۀ شدید: دشمن خونی،
آغشته به خون، خون‌آلود، خونین: لباس خونی،
[مجاز] قاتل: خانهٴ من جست که خونی کجاست / ای شه از این بیش زبونی کجاست (نظامی۱: ۴۸)،
قرمز: پرتقال خونی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناهنجاری

بی‌قاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی،
(متضاد) هماهنگی

معادل ابجد

بیماری ناهنجاری خونی

1249

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری